شعر در مورد اجتماع
شعر در مورد اجتماع
شعر در مورد اجتماع ,شعر در مورد اجتماعی,شعر در مورد مشکلات اجتماعی,شعر در مورد روابط اجتماعی,شعر در مورد اخلاق فردی و اجتماعی,شعر در مورد انضباط اجتماعی,شعر در مورد اخلاق اجتماعی,شعر در مورد آسیب اجتماعی,شعر در مورد انظباط اجتماعی,شعر در مورد مددکاری اجتماعی,شعر در مورد شبکه اجتماعی,شعر درباره روابط اجتماعی,شعر درباره اخلاق فردی و اجتماعی,شعر درباره انضباط اجتماعی,شعر در مورد آسیب های اجتماعی,شعر درباره انظباط اجتماعی,شعری درمورد مددکاری اجتماعی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اجتماع برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بر اجتماع خلق مکن تکیه کز غرور
گوساله را خدای کند اجتماع
خلق صائب به یاد حق ز جهان صلح کرده ایم
فارغ نشسته ایم ز صلح ونزاع خلق
شعر در مورد اجتماع
گر این است دردسر زرپرستان
همان اجتماع گدائیت شاهی
ندانم خیال دماغ آفرینان جه دارد
درین امتحان گاه واهی
شعر در مورد اجتماعی
در یکی حال مستحیل بود
اجتماع وجود مختلفین
اول از پیش خویش نه قدمی
تا جدا گردد اصل مال از دین
شعر در مورد مشکلات اجتماعی
ماه را نیکویی همی گفتیم
که دریغی به اجتماع و محاق
ذوشجون شد حدیث و دردادیم
قصه چرخ ازرق زراق
شعر در مورد روابط اجتماعی
این اجتماع وهم بهار دگر نداشت
رنگ پریده گل تحقیق دسته بود
ربط کلام خلق نشد کوک اتفاق تاریکه
داشت ساز تعین گسسته بود
شعر در مورد اخلاق فردی و اجتماعی
اجتماع ماه بود امروز و استقبال بخت
کاوفتاد این ذره را با چون تو خورشید التقا
مریم طبعش نکاح یوسف وصف تو بست
مریمی با حسن یوسف نی چو یوسف کم بها
شعر در مورد انضباط اجتماعی
ایا شهی که ز تاثیر عدل تو بر چرخ
به جرم مه ندهد اجتماع مهر محاق
بدان خدای که پاکان خطه اول ز شوق
حضرت او والهند چون عشاق
شعر در مورد اخلاق اجتماعی
به گوشه گیری،
مجموع باش و دم درکش
کز اجتماع، پراکندگی ست
حاصل ما
شعر در مورد آسیب اجتماعی
هیچ آتشی به حرقت فرقت نمی رس
د وان نیز دیده ام به سوز و وداع نیست
سلمان! امید مهر از آن ماهرو مدار
زیرا میان این مه و مهر، اجتماع نیست
شعر در مورد انظباط اجتماعی
داشتم عزم سفر چون ماه بهر اجتماع
ناگه از یک ماهه ره خورشیدم استقبال کرد
التفاتی گر کند رای قدر فرمان تو
می تواند بنده را تدبیر جبر حال کرد
شعر در مورد مددکاری اجتماعی
وحشت ما کم نگردد ز اجتماع دوستان
چون الف با هر چه پیوندیم، تنهاییم ما
نیست خواب غفلت ما را به بیداری امید
چون ره خوابیده در دامان صحراییم ما
شعر در مورد شبکه اجتماعی
سربهم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
نیست صائب کمتر از منزل حضور راه عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد
شعر درباره روابط اجتماعی
ز اتفاق شود دشمن ضعیف قوی
که مور در نظر از اجتماع مار شود
نمی توان به سخن زود شد علم صائب
که از هزار یکی بر سخن سوار شود
شعر درباره اخلاق فردی و اجتماعی
خبر ده ز اجتماع او تنم را، تا برون آید
به استقبال روی او دل و صبر و قرار من
پیاپی مایلست این دل به قرب نقطه خالش
دریغ ار خارج از مرکز نیفتادی مدار من!
شعر درباره انضباط اجتماعی
وقتی تو نیستی
شادی کلام نامفهومی است
و دوستت می دارم رازی است
که در میان حنجره ام دق می کند
وقتی تو نیستی
من فکر می کنم تو
آنقدر مهربانی
که توپ های کوچک بازی
تصویرهای صامت دیوار
و اجتماع شیشه های فنجان ها، حتی
از دوری تو رنج می برند
و من چگونه بی تو نگیرد دلم ؟
شعر در مورد اجتماع
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد دعای ندبه
شعر در مورد خرگوش
شعر در مورد خیال
شعر در مورد دورویی
شعر در مورد زاگرس
- ۹۷/۰۲/۰۴